🌈 رنگین کمان بانوغم غنچه خاتون/ وقتی که می رفت/ بر شانه هایش/ گیسی از برف و زمستان بود/ از اشک در چشمشان/ آیینه بندان بود/ اندوه بانو/ وقتی که می رفت/ پیراهنش سنگ و تنش آهن/ نامش فقط زن/ غم غنچه خاتون/ وقتی که برگشت/ یک شال از نارنجی و خورشید/ دور زمستان خودش پیچید/ آن وقت/ با لهجه گنجشک/ گل گفت و گل خندید/ اندوه بانو/ وقتی که برگشت/ پیراهنش ابریشم و قلبش کبوتر/ با آسمان همسر/ غنچه خاتون...نه...امروز دیگر نام او رنگین کمان بانوست/ زیرا / در زیر لب نام تو را برد/ نام تو جادو کرد/ نام تو ای دوست! ✍️#عرفان_نظرآهاری#من_بیابان_همسرم_باد
دیدگاه خود را بنویسید